زهرا زهرا ، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

فرشته آسموني

امروز روز منه

1391/10/12 10:04
1,270 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز یه روز خاصه برای من

این پست فقط مال من و دل منه

امروز تولد منه از صبح که از خواب بیدار شدم یه احساس دیگه دارم انگار که دختر بچه کوچکی هستم و قراره برام یه تولد بزرگ بگیرند مثلا به قول مامانای نی نی وبلاگی با تم کفشدوزک یا تم پروانه ای یا زنبور عسل.خلاصه حس متفاوتیه . با خودم میگم باید مراقب سلامتیم باشم تا بتونم سالهای سال انشالله کنار همسرم و بچه هام باشم اخه مدت زیادیه افسردگی گرفته ام فکر مرگ فکر تنهایی فکر غریب بودنم تو این شهر حتی فکر اینکه وقتی من نیستم چه سرنوشتی و چه روزگاری برای خانواده ام پیش میاد .من و همسرم خیلی به هم وابسته هستیم وقتی تو خونه هست من حتما باید کنارش باشم.ني ني شكلك پسرم روحیه اش خیلی حساسه یک لحظه ناراحتی منو تحمل نمیکنه از طرفی اخلاق و رفتارش ظرائفی داره که فقط من که مادرشم میدونم و اینقدر که با من راحته و تمام اسرار دلش رو برام میگه با هیچ کس دیگر راحت نیست.دخملیمو که نگو تار و پود وجودمه نفس منه چنان دوستش دارم وچنان وابسته اش هستم که فقط خدا میدونه.حالا اگه من نباشم روزگار اینها چگونه میشود؟با خودم میگفتم هیچکس از خدا مهربونتر به انسان نیست بعد از من هم زندگی جریان خواهد داشت .ولی باز دلم آروم نمیگیره که فامیل،چه پدری و چه مادری فرق نمیکند به اندازه مادر،عشق و  صبر و حوصله بچه رو نداره. خلاصه بد افکاری داشتم و دارم امروز صبح تصمیم گرفتم اگر واقعا دوستشون دارم به فکر سلامتی خودم باشم هرچند دیر به این فکر افتادم و مشکلات زندگی و همین افکار و افکاری از این دست بخش زیادی از سلامتمو گرفته ولی امیدوارم بتونم مابقی رو حفظ کنم .امروز میخوام به مناسبت تولد خودم کیک بپزم خونه رو تزیین کنم و آهان ژله هم درست میکنم امیدوارم بتونم از این به بعد زندگی رو هم برای خودم و هم خانواده عزیزتر از جانم شیرین کنم

 

 

 

این عکس خانواده عزیز منه که تابستان 89 -جمکران گرفتم (متاسفانه عکس سه تایی ازشون کم دارم ناراحتچون همیشه این همسری عزیزمه که اصرار داره از ما سه تا عکس بگیرهخجالت و کم پیش میاد که از خودش هم عکس بگیره عاشق همین محبتهای همسریم هستمقلب)


برایم دعا کنید 

 

پی نوشت1:یه کیک پختم با ابزار و امکانات کاملا اولیه در حد پارینه سنگیاوههنوز نخوردیم نمیدونم استقبال چطوریهنگرانولی ناخنکام نشون میداد خوش طعمه.کیک منم ماجرایی شد یه دستم به کیک بود یه دستم به تلفن خانواده:مامانی گلم ، برادرانم،خواهرانم ،خانم داداشام خلاصه نه اینکه شهر من از همه جداست تلفن پشت تلفنبه من زنگ بزنچی در بیاد از کاراسترس

پی نوشت 2:عزیزانم که همیشه به یاد من هستید وحتی با یک تلفن هم شده منو یاد می کنید دوستتون دارمقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ساجده
12 دی 91 10:09
سلام عزیزم متین تو مسابقه سوگواره محرم آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید بیاد تو وبلاگش به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم در ضمن اگر به کوچولوی دیگه ای رای داده باشید مشکلی نداره میتونید بازم رای بدید
مامان کوروش (زهره)
12 دی 91 17:06
خصوصی!


ممدون ممدون رویت شد سپاسگذارم ولی چه کنیم باز هم منتظر نظراتتون هستیم
خاله لیلا
12 دی 91 23:30
سلام عزیزم خواهر نازم ان شا الله که سالهای سال عمر میکنی اونم با شادی و سلامت
بابا مرگ هر وقت وقتش بشه خودش میادش تو نگرانش نباش که کی میاد
تا حالا موردی هم ثبت نشده در طی تاریخ که کسی تونسته باشه جلوش رو بگیره
پس خوش باش و از لحظه لحظه ی زندگیت لذت ببر
خب کیک رو هم تنها تنها خوردید و فقط دل ما رو آب انداختید از ما هم فقط همین تلفن زدنه برمیاد و نه بیشتر چه انتظارات نا به جایی داری ها میخواهی یه تک پا 1000 کیلومتر بیام حضورا بهت تبریک بگم و در آغوشم بگیرم و دو تا ماچت هم بکنم و زودی برگردم برای شام خونه بگکو تو رو خدا نه تعارف نکنی ها وجدانا ناراحت میشم
والله به قرعان


سلام لی لی من
خوبی عزیزم بازم مثل همیشه بهم انرژی مثبت دادی ممنون گلم
قابل شما رو نداره انشالله برای شما هم درست میکنم
راستی چی میشد طی الارض داشتیم یه تک پا می اومدیم همو میدیدیم ولی همین تلفنتون هم کلی فاز میده ممنون هزاران بار دوستتون دارم خواهر گلم