زهرا زهرا ، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

فرشته آسموني

خاله بازی

  فسقلی از خواب بلند شد، آمد به مامانش سلام کند، گفت: صبحانه حاضر است. مامان با تعجب به او نگاه کرد. فسقلی رفت به بابا سلام کند، خمیازه ای کشید و گفت:صبح به خیر. بابا به او نگاه کرد. فسقلی نشست صبحانه خورد. مامان و بابا گفتند: امروز سلام یادت رفت. فسقلی ناراحت شد؛ اما نمی دانست چرا نمی تواند نمی تواند سلام کند. رفت توی حیاط، پدربزرگ داشت به گل ها آب می داد. آمد به پدربزرگ سلام کند. گفت: خسته نباشی. پدربزرگ از زیر عینک نگاهی به فسقلی کرد و خندید. بعد هم گفت: سلامت باشی. فسقلی باز هم ناراحت شد. پروانه روی گل ها می چرخید. فسقلی آمد به پروانه سلام کند، گفت: صبح به این زودی کجا می روی؟ پروانه بر...
29 بهمن 1390
1