زهرا زهرا ، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

فرشته آسموني

جشن امام زمان(ع)

  دوستان گلم سلام روز پنجشنبه روز آغاز امامت امام زمان(ع) بود و همسایه ما به همین دلیل یه جشن خیلی قشنگ گرفته بود من و مامانم هم در این جشن شرکت کردیم تمام خونه رو خیلی قشنگ تزیین کرده بودند مدیحه سرایی و دست زدنها یکطرف و ریختن مرتب شکلات روی سرمون یکطرف .بعد هم بسته های بزرگ پف فیل که توش اسکناس بیست تومنی و اب نبات چوبی هم داشت دوباره بسته پذیرایی اوردند که کیک و ابمیوه و یه بسته کوچک اجیل +یه هدیه کوچک شانسی.هدیه من شانه سر شد بقیه گل سر.بسته نی.عکس رهبری.قواره پارچه .کبریت و ...دیگه تا شانس هرکس چه بوده باشد.جای همه شما خالی خیلی خوش گذشت . ...
14 بهمن 1390

گزارش هفتگی

سلام شما رو نمیدونم ولی ما که این چند روزه اینترنت کلافه امان کرد کلی اتفاق جدید افتاد که جون میداد برای پست زدن ولی چه فایده. میخواهید بدونید پس نگاهی به ادامه مطلب ما داشته باشیدplease من گردو دوست ندارم ولی مامانم قول داد اگر گردوهامو بخورم باهام یه لاک پشت درست کنه   اول با کمک مامان جونم کاردستی درست کردم      دوم مشهدمون یک برف حسابی بعد از مدتها به خودش دید که خیلی قشنگ بود  همه جا یخبندان بود همه مشغول برف پارو کردن  و مدرسه ها تعطیل خلاصه خیلی با حال بود و سوم: دیشب هم رفتیم خونه عمه کوچیکم مهمونی ولی قبلش با اون یکی عمه ام هماهنگ کرد...
15 دی 1390

من و عروسکام(1)

سلام این دفعه میخوام عکس چند تا از عروسکامو که خودم گرفتم براتون بذارم                            معرفی میکنم نفر اول سمت راست:گوگوجی-باباجونم برام خریده.نفر دوم:سفیدبرفی-مامان بزرگ نازم برام خریده.نفر سوم:پانی:مامان جونم برام خریده .دست همه درد نکنه               این جا هم سفید برفی و پانی و کفشدوزکم که اون هم هدیه مامان بزرگمه سوار دوچرخه قشنگم شدند این دوچرخه رو بهار امسال باباجونم برام خرید البته به علت جابه جایی ...
10 دی 1390

من و داداشم(2)

سلام باز هم من و داداشم گفتم ما دوتا هم دیگه رو خیلی دوست داریم و با هم خوبیم مخصوصا اگر نفر سومی در کار باشه و ما بخوایم باهاش شوخی کنیم ولی یک جا هست که ما اصلا تفاهم نداریم اونم موقع کار با کامپیوتر از اونجا که ما برای بازی فقط با پی سی اجازه داریم و لب تاب ممنوعه.اونوقت تداخل برنامه و بعد هم........ پیشنهاد میکنم ادامه مطلب رو از دست ندید من وداداشم پارک وحدت مشهد-نوروز٨٧-   بندر ترکمن-مرداد٨٨      گنبد کاووس-مرداد٨٨-     دشت شقایق مشهد-اردیبهشت٨٧-    این هم عشق عینک زهرای چشم عسلی     دوستت دارم شدید &nb...
10 دی 1390

بازیهای کودکانه

      بازی شماره یک   برای دیدن نحوه بازی کلیک کن   بیشتر شما و حتی کودکان با صندلی بازی اشنا هستند.بازی ما هم یک نوع صندلی بازیست با این تفاوت که در بازی ما هیچکس بازنده نیست و کودکان به دور یک صندلی میچرخند ای ن بازی  در کودکان شور.نشاط و هیجان و سرعت .دقت بوجود می اورد و انان را با مفاهیم مختلف اشنا میسازد.از جمله:انجام وظایف و پانتومیم برای این بازی یک کلاس نیاز داریم و یک صندلی که در وسط کلاس قرار دهیم .از مربیان محترم خواهشمندم تا در صورت امکان از کودکانی برای این بازی در هر مرحله دعوت شود که هم سن باشند بازی شروع میشود:کودکان را انتخاب نموده و از ان...
1 دی 1390

کجا بودم تا حالا؟.....

سلام مامان خانومي بعد از مدتها فرصت كوتاهي رو به وب من اختصاص دادند البته تقصير نداشت طفلكي تقريبا يك ماه درگير امتحان داداشم بود بعد هم دهه آخر صفر روضه داريم ماماني هم كه  دستش درد ميكنه ديگه ناي پست زدن نداره ولي چه كنه با دلتنگي دوستان تو این مدت پسر دایی من هم به دنیا اومد سید ایلیای ناز امسال خدا به من یه دختر دایی ناز هم داد مهسا سادات . انشالله زودتر عید بشه برم تهران اونا رو ببینم امسال خدا رو شکر خونه مامان بزرگم حسابی دور هم جمعیم من و سارا و سوگل هم حق استادی را تمام خواهیم کرد انشالله ...
30 آذر 1390

من و باباجونم(1)

سلام دیشب یه شب به یاد موندنی برای من بود بابام به قولش عمل کرد و ما رو برد رستوران (بزن اون کف قشنگه رو به افتخار بابا جونم) اونم چه رستورانی منو اپن و من و داداشم که خجالتی هر کدوم پیتزا مخلوط جدا و پیش غذا هم سیب زمینی سرخ کرده و سالاد ماکارونی و دوغ و نوشابه و .. .. جدا از جریان خوراکی منو مامانم کلی رو اعصاب داداشم ناخن کشیدیم و خندیدیم در فاصله ای هم که داداشم رفت سفارش غذا بده من سرم رو با آکواریوم بزرگ و قشنگی که اونجا بود گرم کردم جاتون خالی چنان با حوصله شام خوردم همه غذاشون تموم شده بود ولی من همچنان ...آخر هم مامان اجازه داد آخرین تکه پیتزا رو بیارم تو ماشین بخورم  بابایی دوستت دارم یه عالمه&nb...
28 آذر 1390

اگه گفتید؟...

سلام   اگر گفتید پست امروز چیه ؟ برای جواب فقط کلیک کن                                        این شما و این هم من وقتی  یکسال و نیمه بودم ماه رمضان بود و همه افطار خونه عمه جونم جمع بودیم                         &...
20 آذر 1390

من و امام شهیدم....

  سلام ماه محرم شروع شده و موقع روضه هاست یادمون باشه برای همدیگه دعا کنیم و توی مجالس  عزا داری شرکت کنیم من که دوست دارم برم حرم امام رضا{ع} و برای همه دعا کنم این هم اولین محرم دختر دایی مهسام ...
12 آذر 1390