من و باباجونم(1)
سلام دیشب یه شب به یاد موندنی برای من بود بابام به قولش عمل کرد و ما رو برد رستوران (بزن اون کف قشنگه رو به افتخار بابا جونم) اونم چه رستورانی منو اپن و من و داداشم که خجالتی هر کدوم پیتزا مخلوط جدا و پیش غذا هم سیب زمینی سرخ کرده و سالاد ماکارونی و دوغ و نوشابه و .. .. جدا از جریان خوراکی منو مامانم کلی رو اعصاب داداشم ناخن کشیدیم و خندیدیم در فاصله ای هم که داداشم رفت سفارش غذا بده من سرم رو با آکواریوم بزرگ و قشنگی که اونجا بود گرم کردم جاتون خالی چنان با حوصله شام خوردم همه غذاشون تموم شده بود ولی من همچنان ...آخر هم مامان اجازه داد آخرین تکه پیتزا رو بیارم تو ماشین بخورم بابایی دوستت دارم یه عالمه&nb...