تولد خانوم کوچولو . اردوی داداشی و ....(قسمت دوم)
سلام سلام ما اومدیم
یادتون قول داده بودم تو قسمت دوم براتون ادامه ماجرا رو بگم
ولی باور کنید این تاخیر این دفعه تقصیر جناب نی نی وبلاگه که تمام نوشته هامو پروند
منم با خیال راحت که تمام داستان را به همراه عکس ثبت کردم
ولی حالا بی خیال بزن بریم دوباره دنبال داستانمون
سوغاتی سوغاتی
این یه خوراکی خیلی خوشمزه بود که به نظرم ترکیب آرد و خرما و روغن بود شبیه رنگینک
اینم یه بسته خرمای زاهدی
اینم یه شال خوشگل برای من و یک تسبیح برای بابایی
و اینم کادوی خوشگل دختر نازم
دخملی اسمش رو گذاشته پرنسس آتا
22 بهمن هم رفتیم راهپیمایی البته اتوبوس تا زیر گذر حرم بیشتر نمیرفت و ما باید تا میدون شهدا ِ، محل شروع راهپیمایی ، کلی راه میرفتیم (خدا قبول کنه)
یه عکس جالب :یه آقای روحانی دخترانش رو این مدلی آورده بود راهپیمایی (آخر وطن دوستی )
اینم دخملی ناز خودم
بعد هم دخترم رفت پایگاه برنامه کودک مشهد و شعر یار دستانی من را خیلی عالی و با صدای رسا خوند و اونا هم زحمت کشیدند یه بادکنک بهش جایزه دادند واقعا خسته نباشید دارند
البته ما قبل از راهپیمایی با عمه های زهرا هماهنگ کرده بودیم همه با خودشون ساندویج ببرند و ناهار رو توی حرم دور هم بخوریم جاتون خالی خیلی چسبید و حسابی خوش گذشت در حال گپ و گفت بودیم که خواهر شوهرم گفت بچه هاتو دیدی؟منو میگیبرگشم دیدم یه خانواده جنوبی دارند با پسرم عکس میگیرند یه خانم هم دخترم رو صدا کرده کنار کالسکه بچه اش عکس بگیره الهام دختر عمه زهرا هم رفت کنار زهرا و ما همه رفتیم ازشون عکس بگیریم بچه معروف که میگن اینارو میگن
رضا - احسان - الهام - زهرا و ابوالفضل(زهرا دختر دایی رضا و احسان و الهام و ابوالفضله و اونا باهم پسر خاله دخترخاله هستند#صرفا جهت اطلاع#)
اینم داداشی گل زهرا جون ، آقا محمد امین عزیزم
داداشی - دخملی نازم - الهام جون و آقا رضا
راهپیمایی دلچسبی بود بعد از کلی ادای دین و ناهار و بازی بچه ها و زیارت و عکس گرفتن عصری برگشتیم خونه البته خسته و کوفته و بعد هم لالا
اینم دو سه تا از دوستای مهد کودکی زهرا جونه صحنه ای تکراری و البته به نوعی قشنگ برای همه مامانا . هر روز که بچه ها خدا نگهدار میشن تازه انگار اول بازیشونه . بچه های همه کلاسا میان تو حیاط و شروع به بازی و از مامانا اصرار که بریم دیر شد و از بچه ها انکار که میخوایم با هم بازی کنیم
مهلا از کلاس الهه جون - امیر حسین و زهرا از کلاس فرح جون
جواد ،امیر حسین ، زهرا و مهلا
30 بهمن هم همه جمع شدیم رفتیم خونه رضا و احسان بعد از پذیرایی و گپ و گفت قرار شد بریم بوستان بهشت . البته چون دیر وقت بود نتونستم عکسای قشنگی بگیرم
و حسن ختام : کیک خوشگل و خوشمزه ای است که روز سه شنبه به مناسبت تولد امام حسن عسگری (ع) پختم خیلی خوشمزه و قشنگ شد یه کارت صد آفرین به خودم
البته دیروز جمعه هم یه روز خیلی خوب و شاد بود که انشالله تو پست بعدی به همراه عکساش براتون میگم
خدا کنه این دفعه پستم ثبت بشه و نپره