تابستان خود را چگونه گذراندید؟؟!!
سلام
اول از هر کاری از دوستان خوبم که تو این مدت احوالپرس من و دخترم بودند از صمیم قلب تشکر میکنم و از بابت تاخیرم بشدت عذر خواه.
امیدوارم که بتونم محبتشون رو جبران کنم .
و باز هم امیدوارم بتونم مرتب مطالب جدیدی از گل دختر نازم بنویسم
اما تابستان ما:
البته ما تابستان خوبی نداشتیم اول ان با فوت عمه عزیز زهرا، پس از یک دوره بیماری سخت بود که واقعا قلب همه ما رو آکنده از درد کرد و تمام تابستان ما با غم عمه گذشت. اواخر تیر ماه برای تسکین غم خود سفری به تهران داشتیم .البته فقط من و زهرا . از قضا هم مامان بزرگ و هم دایی علی خونه جدید خریده بودند و مشغول جابجایی بودند.
بنابر این بیشتر از هر کسی خاله لیلا و بچه هایش برای ما زحمت کشیدند. من خودم چند نوبت مراجعه به پزشک داشتم که تمام زحمتش با خاله لیلا بود.خاله لیلا هم چنین زحمت پارک بچه ها رو هم کشید . پارک ارم و پارک جوانمردان و .... خاله لیلا جونم همین جا ازت تشکر میکنم انشالله برات جبران کنم.برای برگشت ما هم باز زحمت بلیط با خاله لیلا و شوهرش بود که تهیه کنند چون نزدیک ماه رمضان بود و اصلا بلیط گیر نمیامد.
مرداد ما هم با رمضان و افطار و سحر و شبهای قدرش گذشت.و اما در این میان یه مهمان عزیز داشتیم رها جون و مامامن گلش از اردکان امدند مشهد. خیلی دوست داشتم ببینمشون.چند دفعه هم با ماما ن رها جون تماس گرفتم ولی از شانسم رها مریض بود و نشد هم رو ببینیم انشالله سفر بعدی.شهریور ما با اومدن خاله لیلا جون و بچه هاش به همراه خاله مرضیه جون شروع شد البته خیلی خیلی کم ماندند و زود برگشتند که برای عروسی یکی از اقواممون به اصفهان بروند و اینجا بود که پایان دردناک تابستان ما هم رقم خورد.یک نامرد نوه خاله من رو روز پاتختی از جلوی خونه دزدید و برد و بعد از بیست روز دعا و نماز و نذر تمام فامیل و دوستان روز دوم مهر جنازه بچه یازده ساله که تنها فرزند خانواده بود پیدا شد و داغ بزرگ دیگری بر دل ما گذاشت که هنوز غم و درد ان از جسم و روح ما ذره ای کم نشده .شنبه روز عید غدیر ،روز عید سادات،چهلمین روز سید مهدی ماست که به عموی شهیدش سید مهدی پیوسته.
میبینید که تابستان تلخ و درد ناکی داشتیم و من اصلا نمیتوانست به شما دوستان خوبم سر بزنم امیدوارم از این به بعد جبران کنم شما هم برای ارامش بازماندگان این دو عزیز و ارامش من دعا کنید
اما چند تا عکس از دختر گلم که خانمی شده ماشالله
این هم دختر گلم و بابا جونش و داداشی در سفر یک روزه به فریمان در آخرین روز شهریور