زهرا زهرا ، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه سن داره

فرشته آسموني

عکسهای جدید دخترک نازم

سلام امروز میخوام عکسهای جدید دخترم رو براش ثبت کنم برای دیدن عکسها ادامه مطلب رو از دست ندهید لطفا این عکسهای روز اربعینه که خونه الهام جون بودیم و جای شما خالی شله زرد نذری خوردیم طبق معمول زهرا و الهام از هم جدا نمیشوند     این عکسها هم عنوانش هست:یک روز نوه ها در خانه پدر بزرگ نمیدونید چه سر و صدایی این بازیشون به پا کرده بود ولی سر و صدایی لذت بخش و شیرین.خیلی وقت بود بعد از فوت عمه جون زهرا ، بچه ها اینطوری با هم بازی نکرده بودند ولی آش نذری بی بی جان ،این فرصت رو فراهم کرد که بچه ها دوباره دور هم جمع بشند   من که فیلمبردار و عک...
18 دی 1391

امروز روز منه

سلام امروز یه روز خاصه برای من این پست فقط مال من و دل منه امروز تولد منه از صبح که از خواب بیدار شدم یه احساس دیگه دارم انگار که دختر بچه کوچکی هستم و قراره برام یه تولد بزرگ بگیرند مثلا به قول مامانای نی نی وبلاگی با تم کفشدوزک یا تم پروانه ای یا زنبور عسل.خلاصه حس متفاوتیه . با خودم میگم باید مراقب سلامتیم باشم تا بتونم سالهای سال انشالله کنار همسرم و بچه هام باشم اخه مدت زیادیه افسردگی گرفته ام فکر مرگ فکر تنهایی فکر غریب بودنم تو این شهر حتی فکر اینکه وقتی من نیستم چه سرنوشتی و چه روزگاری برای خانواده ام پیش میاد .من و همسرم خیلی به هم وابسته هستیم وقتی تو خونه هست من حتما باید کنارش باشم. پسرم روحیه اش خیلی حساسه یک...
12 دی 1391

یلدا و شروع یک زمستان برفی

دوستان خوبم سلام ببخشید که فاصله پستهام اینقدر زیاد شد راستش منتظر بودم عکسهای یلدای دخملیمو از مهدش تحویل بگیرم بعد با دست پر بیام که  دیدم از عکسها خبری نیست این بود که با همین عکسهای آماتوری خودم امدم تا بعد اما روز پنجشنبه آخر آذر مهد زهرا جونم جشن داشتند جشن یلدا: صبح زود از خواب ناز بیدار شد و بعد از آماده شدن راهی مهد شدیم   برای دیدن بقیه ماجرا لطفا ادامه مطلب بفرمایید توی مهد زهرا رو تحویل گرفتند و تا ساعت 12/30 مهد بود با موز و چیپس پذیرایی شده بودند و یک پرتقال بسته بندی و یک کاردستی پر از پف فیل هم بهش داده بودند     غروب هم شام رفتیم خانه مادر بزرگ پدری زه...
8 دی 1391

محرم و دختر گل من

دوستان خوبم سلام امیدوارم عزاداریتون مورد قبول حق واقع شده باشه و ما را هم از دعای خیرتون فراموش نکرده باشید و اما من و دختری تو این چند روز کجا بودیم و چه کردیم؟؟ زهرا جون من ... تو این دهه محرم ،زهرا جون خیلی به من کمک کرد و قسمت زیادی از پذیرایی روضه به عهده دخترک ناز من بود . زهرا حتی دو روز از مهدش مرخصی گرفت تا بتونه به من کمک کند. پخش و جمع آوری کتاب دعا ،مهر و تسبیح،توزیع دستمال کاغذی ،جمع آوری استکانهای خالی چای،پخش ظروف پذیرایی و ...خلاصه هر کاری غیر از چای دادن را زهرا خانم به عهده داشتند و الحق و الانصاف حسابی خسته شد. دختر من هر روز سر ساعت آماده بود تا کار پذیرایی از عزاداران امام حسین را به خوبی انجام دهد ....
8 آذر 1391

تسلیت به دوستان_ماه محرم رسید

دوستان خوبم سلام * ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به تمامی شیعیان و شما دوستان خوبم و نازدونه هاتون تسلیت عرض میکنم با توجه به رسیدن ایام عزاداری سالار شهیدان ،و برپایی مجالس عزاداری و روضه،من و دختری  چند روزی نمیتونیم بیایم  دیدنتون.انشالله بعد از دهه اول بر میگردیم .از همه شما مامانای مهربون و کوچولوهای نازتون التماس دعا داریم.  هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا ...
27 آبان 1391

جشن پاییزه مهد واله

  دوستان خوبم سلام امروز با یه دنیا عکس و خبر اومدم پیشتون دوست دارید بدونید مهد زهرا جونم چه خبر بوده پس پیش به سوی ادامه مطلب اول اینکه مربی قران زهرا جون، هر وقت بچه ها خوب درس جواب بدهند یه ستاره یا ماه به پیشونی بچه ها میچسبونه و زهرا هم همیشه از کلاس قرانش ماه پیشونی بیرون میاد ولی روز یکشنبه با دیدن زهرا حسابی جا خوردم خودتون ببینید     خیلی تعجب کردم بعد زهرا جون من ،توضیح داد که تمام سوالات را تنها او جواب داده و این همه ستاره و ماه ،نشانه تشکر و تقدیر مربی قرانش بوده!!!بقیه مادرها هم با دیدن زهرا تعجب میکردند که چقدر امروز تشویق شده خلاصه همونجوری اومدیم خونه و دست به ماه پی...
23 آبان 1391

بوی ماه مهر

دوستان خوبم سلام عید سعید غدیر را با یک روز تاخیر تبریک عرض میکنم   اما زهرای من و اول مهر : امسال هم اول مهر مانند هر سال سرشار از شور و نشاط بود .هر سال اول مهر همسر و پسرم راهی کلاس درس میشدند .یکی برای تدریس ،یکی برای تحصیل.ولی امسال دختری گلم هم اضافه شد .زهرای من امسال پیش دبستانی ثبت نام کرد و با یک دنیا ذوق و شوق هر روز راهی مهد کودکش میشود.مهد کودک و دوستانش رو خیلی دوست دارد مهمترین ویژگی مهد رفتن زهرا،تنظیم ساعت خوابش هست.قبلا تا نیمه های شب ،ساعت یک یا دو هم بیدار میماند و تا من هم با او نمیخوابیدم نمیخوابید . ولی الان باید ساعت هشت شام من اماده باشد که اگر هشت و نیم بشود و زهرا شام نخورده باشد یه...
14 آبان 1391

تابستان خود را چگونه گذراندید؟؟!!

سلام اول از هر کاری از دوستان خوبم که تو این مدت احوالپرس من و دخترم بودند از صمیم قلب تشکر میکنم و از بابت تاخیرم بشدت عذر خواه. امیدوارم که بتونم محبتشون رو جبران کنم . و باز هم امیدوارم بتونم مرتب مطالب جدیدی از گل دختر نازم بنویسم اما تابستان ما: البته ما تابستان خوبی نداشتیم اول ان با فوت عمه عزیز زهرا، پس از یک دوره بیماری سخت بود که واقعا قلب همه ما رو آکنده از درد کرد و تمام تابستان ما با غم عمه گذشت. اواخر تیر ماه برای تسکین  غم خود سفری به تهران داشتیم .البته فقط من و زهرا . از قضا هم مامان بزرگ و هم دایی علی خونه جدید خریده بودند و مشغول جابجایی بودند.  بنابر این بیشتر از هر کسی خاله ل...
10 آبان 1391

علت غیبت و عذر خواهی از دوستان گلم

دوستان خوب و گلم که هیچ وقت ما رو تنها نمیگذارید سلام امیدوارم از ایام پر فیض ماه رجب بهره کامل برده باشید  اما ماه رجب بر ما چگونه گذشت؟؟......     براتون گفته بودم که برای حاجتی هر روز به زیارت می رویم . عمه عزیز زهرا جونم به بیماری سختی دچار شده بود که روز به روز بیشتر در گیرش میکرد و علیرغم تمام درمانها و توسل ها ،شفایش در رفتن بود و شب جمعه دوم ماه رجب دار فانی را وداع گفت . وداعی تلخ که تلخی اون قابل وصف نیست هر چند که خودش بسیار سعادتمند بود که در چنین روز و چنین ماهی به دیدار خالق خودش رفت چرا که: هر که در ماه رجب از دنيا برود،خدا از او خشنود باشد و به بركت‏ ماه رجب،آتش دوزخ با او تماس نگير...
2 تير 1391